من شبم
شب نقره ای
و با چشمانم ماهتاب را بر تو می تابانم
با نگاهت که شور زندگیست
بنگر به من که زنبقی مشکی ام
گلبرگ های سیاه را می گشایم
بیا ای فراری لحظه ها
برپرچم مشکی ام بنشین
تا گلبرگ هایم را بر تو بپوشانم
و ریشه ی خود را در نشاط بکارم
ای تو در من مخفی ز غم
زنده ایم از هم
می رقصیم و آفتاب را می نوشیم
و مست شبنم سحرگهیم
گیسوان من شبی آفتابیست
زیر آفتاب سیاه من
جایگاه امن توست
عشق بر ما سایه نگسترده است
این من و توایم که سایه گستر عشقیم.