خوشه پروین

افکار،اشعار و دل نوشته های من

خوشه پروین

افکار،اشعار و دل نوشته های من

آرزو

 

سوختم تو آرزوت

مردم از دوری روت

چیه راز بی وفائیت، چیه این همه خدائیت؟

بخدا که مردم از تو، از غم بی هم صدائیت

قصه مو نشنیده میری

یه سراغم نمی گیری

نمی گی عاشقت دلش می گیره

نمی گی بی تو می میره

شب من خالیه بی تو

پر بی تابیه بی تو

لحظه هام قصه سرابن

سوز اشکام بی جوابن

سوختم تو آرزوت

مردم از دوری روت

 

بذار ببینمت کنار من نشستی

بذار بگیرمت تو آغوشم به مستی

بذار سرابم آب شه

بذار شرابم ناب شه

بذار برای یک بار،دلم پر تب و تاب شه

بذار بمونم از تو

بذار بمیرم از تو

بذار قد یه دنیا، عشق بگیرم از تو.

تو

هزار حرفه تو نگات

هزار عشقه تو صدات

دل شیدام ، همه عاشقی شو ریخته به پات

 

ای تو شمع روشن من

از تو روشن گلشن من

به تو می رسم دوباره

تو خیال یه ستاره

 

تو شبای با تو بودن

گل شب بو خونه کرده

عطرشو از تو گرفته

باغچه رو میخونه کرده

 

شب تو رویای تو مونده

عاشقی شو با تو خونده

پر از خاطره تو

دل ماهشو شکونده

 

حالا مهتاب نگات

می ریزه تو حوض کاشی

ماهی بی تابه برات

میمیره اگه نباشی

 

تو همه بهانه هامی

همه عاشقانه هامی

روی موسیقی لبهام

همه ترانه هامی

 

تو شب دلبستگی مون

یک سبد ترانه چیدم

میمیرم اگه نباشی

من تو رو تو آینه دیدم.

کرانه

تو چه آسان آمدی

در وادی بی آبی ام

پرشد دلم از عشق تو

در لحظه بی تابی ام

 

تو از هزاران آسمان

باران شدی بر خشکی ام

دریا شدم با عشق تو

دریایی ام ، دریایی ام

 

روزی که از شوق ترت

جاری شدم در باورت

صدها ، هزاران چشمه ها

راهی شد از چشم ترت

می نوشم از آن چشمه ها

پیمانه ها ، پیمانه ها

می جوشم از آن شورها

در خلوت تنهائی ات

با من هزاران گفتگو

دارد نگاه گرم تو

با تو چه آسان می روم

در لحظه بارانی ات

 

دلداده ترانه ای

با من هم آشیانه ای

در موج موج عشق من

ساحل که نه  کرانه ای.

زمزم عشق

یادم کن ای غزل

ترانه من

تب دارم از فراغ تو

بهانه من

عاشق تر از همه عاشقانه ها

چرا رفتی؟

یآدی کن از صبوی خاطره ها

کجا رفتی؟

 

هزار سال بی تو بودم و نفهمیدم

یک لحظه آمدی و هزار شهر عشق دیدم

 

لبریز تو شدم به یک آن

به یک لحظه

وقتی که از فرط عطش

زمزم عشق نوشیدم

 

گلگون شد می بیرنگم از شراب چشمانت

میگون شد تن بیمارم از عاشقی دستانت

یک لحظه بودن با تو هزار ساعت عشق بود

یک ثانیه دیدن تو هزار شوق بهارانت

 

عاشق تر از همه عاشقانه ها نیامدی

شب از کرانه گذشت

جانم به لب رسید

بر من هزار ترانه رفت و نیامدی

 

روییده ام به نام عشق تو

یک دشت اطلسی

جاودانه می شوم گر از راه در رسی

 

عاشق تر از گلم

بی تاب تر از ترانه های تو

طرحی بزن که بشکفم

حرفی بزن که بشنوم ناله های تو

 

چیزی نمانده است که باغم خزان شود

جانم به لب رسید از بهانه های تو.

عشق

 

چشم من بارونیه

دل تو یه سبزه زار

نمیذارم دیر بشه

تو فقط بگو ببار

 

تو پر طراوتی

منم اون پیک صبا

تو خود صداقتی

بوی شب بو تو شبا

عطر تو می ریزه روی تن من

عطر تو برگ عبوره واسه من

تو فقط بگو بیا

 

رقص من با تن سبز و خیس تو

دل آسمونو عاشق می کنه

تو فقط بگو ببار

تو فقط بگو بیا

 

می وزم ، می بارم

گل عشقو توی سبزه زار تو می کارم

 

تو پر ترانه ای

منم آهنگ صدات

تو بخون

میام باهات

 

راز شورانگیز احساس تو رو می دونم

با تو من می بارم

رو تنت می رقصم

با تو من می مونم

در تو من می پیچم

می وزم ، می بارم

گل عشقو توی سبزار تو می کارم.